چهارشنبه، 27 آبان، 1383
من به سراغ زندگی خاکی نفرین شده رفته ام
دیده ام که اگر از معبد خوبیها بگذری
ولی قلبی به پاکی دیدار دو ستاره نداشته باشی
همیشه در حسرت یک بارش بی منت هستی و می مانی ,
اما اگر بگذاری پرستو های مهاجر خوبی به سراغ دلت بیایند
دیگر زندگی حتی بدون هم صدا هم زیباست
و گرد و غبار بی مهری های عشق خود به خود به فراموشی سپرده می شود ,
آن وقت دیگر طالب محبتهای خریدنی نیستی
سه شنبه، 19 آبان، 1383
امروز هم گذشت .....
چون دیروز ، .....
بد، زشت ، .....
و من هنوز زنده ام ، ....
با امید به آینده، در انتظار فردا ......
**************************************************
یه یا علی گفتم و دوباره شروع کردم میخوام به خودم ثابت کنم هنوز همونیم که " نمیشه " برام غیر قابل باوره .................