جمعه، 30 آبان، 1382 من به سراغ زندگی خاکی نفرین شده رفته ام دیده ام که اگر از معبد خوبیها بگذری ولی قلبی به پاکی دیدار دو ستاره نداشته باشی همیشه در حسرت یک بارش بی منت هستی و می مانی , اما اگر بگذاری پرستو های مهاجر خوبی به سراغ دلت بیایند دیگر زندگی حتی بدون هم صدا هم زیباست و گرد و غبار بی مهری های عشق خود به خود به فراموشی سپرده می شود , آن وقت دیگر طالب محبتهای خریدنی نیستی. |