دوشنبه، 14 خرداد، 1386

دوشنبه، 14 خرداد، 1386 

حالا که داری میری ....

تنهاییم رو با کی قسمت کنم؟

شادی هام رو به کی بگم؟

اعتمادم رو خرج کی کنم؟

تو تنها کسی بودی که فرنوش رو بدون اروئیکا هم دوست داشتی.

میدونم که میخوای بگی همیشه کنارمی .ولی دیگه چطوری میخوای با موهام بازی کنی؟ چطوری تو گریه هام بغلم کنی؟ چطوری تو خنده هام ببوسیم؟

.......

تو خوش باش . من هم خوشم . دوستت دارم باران من.