دوشنبه، 23 خرداد، 1384
دیشب صدای هق هق گریه هات تمام اتاق رو پر کرده بود ... با اینکه دردناک بود و پر از بوی تنهایی اما ترجیح دادم فقط بشینم و نگات کنم .... نفرتت رو از چشمهات ریختی بیرون و از شفافترین دریچه دنیا نگام کری.... خندیدم و گرمترین بوسه رو روی گونه خیست نشوندم .... **************************** میدونی نوشی ، گاهی وقتها نداشتن یه آغوش بهترین هدیه خداست .... راستی نونوشم ... من هیچ وقت ترکت نکرده بودم .... Ero … |