-
دوشنبه، 16 آبان، 1384
سهشنبه 19 شهریورماه سال 1387 08:01
دوشنبه، 16 آبان، 1384 نمیشه جای خالی کسی رو حس کرد که هیچ وقت نبوده مطمئن باش حتی همون چیزی که خشم تورو بیدار کرده یه نشونه هست از چیزی که خیلی هم پر رنگ و قوی بوده .... مشکل اروئیکا اینه که شامه قوی و چشم های روشنی داره همینه که باعث میشه همیشه عطر لبخند و نور نگاه رو تو ذهنش موندگار بکنه و همین موندگاری باعث شده که...
-
پنجشنبه، 12 آبان، 1384
سهشنبه 19 شهریورماه سال 1387 08:00
پنجشنبه، 12 آبان، 1384 وقتی کلمات یاری نمی کنن مجبور میشی تمام حرفها رو با یه نگاه و یه لبخند روانه دیار غریب عشق بکنی .... اونوقت فقط میتونی امید داشته باشی که تبعیدی های این زمین باز هم با دلهای پاکشون صورتت را مهمون یه لبخند به وسعت بودن بکنن .... ************************ حالا که بازی را یاد گرفتم دیگه بازی کردن را...
-
جمعه، 6 آبان، 1384
سهشنبه 19 شهریورماه سال 1387 07:59
جمعه، 6 آبان، 1384 توی سکوت دارم غرق میشم ... نگاه های بی هدف را دنبال کردن تفریح هر روزم شده کسی چه میدونه شاید بین اون همه نگاه های سرد و خشک بین اون همه قلب های سرد و سنگی بین اون همه لبخندهای شیطانی و محبتهای کنسرو شده بین اون همه ذهن های خود فریب .... کسی چه میدونه شاید یه روزی یه جایی یه جوری نگاهم به لکه روشن...
-
دوشنبه، 2 آبان، 1384
سهشنبه 19 شهریورماه سال 1387 07:57
دوشنبه، 2 آبان، 1384 چرا خودت را پشت نوشته ها قایم کردی ؟ بیا بیرون ، این بیرون اینقدر زیبایی هست که برای همیشه لبخند زیبات رو موندگار کنه باز کن پنجره را من تو را خواهم برد به سر رود خروشان حیات .... بیا با من ، بیا تا من ، نگو دیره ************************************* راستی ، هیچ وقت اشتباه نگرفتم .....
-
پنجشنبه، 28 مهر، 1384
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 11:56
پنجشنبه، 28 مهر، 1384 امروز یادم اومد که هنوز هم میای و هستی امروز دوباره اروئیکا بوی تو رو میداد امروز بازم آهنگ صدات رو شنیدم امروز دوباره زخمهام رو دیدم یادم اومد خیلی وقته فراموششون کردم یا شاید هم ساده دیدم و ساده گذشتم امروز باز یاد آدمهایی افتادم که غرور را به دوست داشتن نفروختن باز به یاد اونهایی سر زدم که...
-
یکشنبه، 17 مهر، 1384
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 11:53
یکشنبه، 17 مهر، 1384 جلوی من وایسادی و گفتی : " برام مهم نیست " میدونی چیه ..... نقابی که زدی بهت نمیاد باغبون ، مثل خیلی های دیگه ..... میترسم .... میترسم از اینکه تو دنیای مترسکها من هم نقاب حماقت زده باشمم ... میترسم یه روز چشم باز کنم و ببینم جایی هستم که ۳ تا خورشید داره .... اونوقت غروب کدوم رو نگاه...
-
یکشنبه، 10 مهر، 1384
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 11:52
یکشنبه، 10 مهر، 1384 ساکت و آروم جلوی شعله لرزون روزها نشستم و نگاهش کردم ..... خواستم بگم بمون اما انگار طاقت موندن نداشتن .... خاموش شدن و روحشون به آسمون رفت .... همه دست میزدن ...... تولدت مبارک !!!! و من توی هیایوی سکوت شمعهای جشن تولدم آرامش جستجو میکردم ... دیگه کسی نیست که محبت هدیه بده ... لبخند ببخشه .......
-
یکشنبه، 3 مهر، 1384
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 11:51
یکشنبه، 3 مهر، 1384 بوی عطر وحشی ترین گل تپه آرزوها همه شب را پر کرد باغبان لبخند پر از حسرتش را به دست نسیم مهرماهی سپرد گرگ مغرور دیگه میلی به بره نداشت ومن ، به تکرار دوران میخندیدم ...... ******************************* باز سر راه هم قرار گرفتیم و این بار اونی که باید میومد به موقع رسید .....
-
دوشنبه، 28 شهریور، 1384
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 11:50
دوشنبه، 28 شهریور، 1384 باشه ... قبول .. این بار هم من باختم .... حالا یه نگاه به امپراطوری بزرگت بنداز ... دیگه اثری از دشت نیست ... وسط کویر وایسادی و به خارهای خشک تر از خودت حکومت میکنی ... حتی دیگه حریف قابلی برای گرگهای گرسنه هم نیستی ... شاید فقط سمندرهای کوچیک شبگرد هنوز از سر بی ستاره بودن فریب برق طمع چشمهات...
-
شنبه، 26 شهریور، 1384
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 11:50
شنبه، 26 شهریور، 1384 حریم خصوصی کلماتم اینقدر مقدس شده که دیگه صدای نفسهات هم اهانتی حساب میشه به صافی و یکرنگی گل وحشی تپه آرزوها ..... بودنت دردِ و نبودنت رنج ..... چه میشه کرد درد از رنج بهتره ..... بدرود
-
یکشنبه، 13 شهریور، 1384
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 11:48
یکشنبه، 13 شهریور، 1384 باز هم نمیتونم بنویسم ..... باز یه چیزی شده .... اما بدون .... یه روزی یه جوری یه جایی یه کَسی یه چیزی صبر داشته باش صبر داشته باش
-
پنجشنبه، 3 شهریور، 1384
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 11:47
پنجشنبه، 3 شهریور، 1384 پس خدایا کی خدایا کی ؟ خدایا باز نام تو را بردم ....... به من لعنت به من رحمت ...........
-
سه شنبه، 25 مرداد، 1384
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 11:46
سه شنبه، 25 مرداد، 1384 خبرش بهم رسید .... باز هم از دست دادن یه عزیز دیگه ..... مردن تو دنیای اروئیکا هنر میخواد قهرمان ..... *********************************** وای که چقدر از نگاه کردن به چشمهای مغرور غمگینت لذت می برم .. شاید همونه که همیشه تو من یه انگیزه برای مبارزه ایجاد کرده ... وای که چقدر غرور بی معنی تو...
-
یکشنبه، 16 مرداد، 1384
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 11:44
یکشنبه، 16 مرداد، 1384 دلم میخواد گریه کنم ..... اینقدر بلند که صداش به گوش خدا برسه ...... دلم میخواد داد بزنم و بگم ...... اینجا یه قناری هست که برای خوندن احتیاج به ستایش شدن داره ....... و بعد از شرم اعترافم آب بشم و برم تو عمق زمین اینقدر برم پایین که برسم به ابلیس . برم و از آتیش جهنمش یه کرور بردارم و جهنمی بشم...
-
سه شنبه، 11 مرداد، 1384
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 11:43
سه شنبه، 11 مرداد، 1384 دلم .... آخ دلم .... آخ دلم هوات رو کرده نازنینم ..... نمی خوام بی تو دنیا رو ببینم ..... خونه غرق سکوتِ دلم در حسرت عطر تو بی تاب ....... ************************************* وقتی قرار بود بری فقط آرزو میکردم که بری ..... و حالا .... اگه قراره دیگه نباشی فقط آرزو میکنم که نباشی ....
-
یکشنبه، 9 مرداد، 1384
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 09:27
یکشنبه، 9 مرداد، 1384 میدونم خسته ای ... میدونم با خودت فکر میکنی به این همه سختی و تلاش می ارزه یانه ... می دونم گاهی میخوای ازش ببری و بری کنار ... شاید سخت باشه و شاید زمان ببره .... اما هم من میدونم و هم تو .... تو به هر چیزی که بخوای قادری ... منتظر روزی که باز هم لبخند مهر ماهیت رو ببینم هستم عزیز دلم ....
-
پنجشنبه، 6 مرداد، 1384
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 09:04
پنجشنبه، 6 مرداد، 1384 میدونم دچار یعنی عاشق .... میدونم چه حس عجیبیه که ماهی کوچک دچار آبی بیکران دریا باشه ..... ولی اگه آبی بیکران دچار عقرب صحرا باشه چی ؟ عقرب دریایی بشه یا آبی بیکران صحرا ؟
-
دوشنبه، 3 مرداد، 1384
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 09:04
دوشنبه، 3 مرداد، 1384 تقصیر من و تو نبود .... نه نبود ... من و تو با هم عشق رو شروع کردیم ... با هم عاشق شدیم .... به هم عاشق شدیم .... تنها جرم ما جوونی ما بود .... همین و همین .... من عشق رو با تو دیدم ... تو تو دیدم ... با تو نفس کشیدم ... با تو لمس کردم .... گناه من و تو چی بود ؟ اگه عشق من و تو هوس بود و عادت پس...
-
دوشنبه، 3 مرداد، 1384
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 08:41
دوشنبه، 3 مرداد، 1384 و خدایی دارم ... که خدا میداند ... چه خدایی دارم ...
-
جمعه، 31 تیر، 1384
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 08:41
جمعه، 31 تیر، 1384 گول عطر سادگی ریحون و پونه رو نخور .... پونه اگر ساده بود مار ازش فرار نمی کرد ...
-
دوشنبه، 27 تیر، 1384
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 08:40
دوشنبه، 27 تیر، 1384 آفرین ..... حالا میتونی شروع کنی به دویدن .....
-
پنجشنبه، 23 تیر، 1384
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 08:39
پنجشنبه، 23 تیر، 1384 دل من دست بردار ....... خدایا با توام .... اونجایی ؟ یا مثل همیشه پشتت رو کردی به بزرگترین اشتباه خلقتت ؟ اون روزی که میخواستی اثر جاودانه خلق کنی نباید بهش قدرت فکر می دادی .... حالا که دادی نمی تونی فرار کنی .... با توام .... دیگه خستم کردی .... خسته ..... خسته شدم از این دنیایی که به وجودش...
-
دوشنبه، 20 تیر، 1384
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 08:36
دوشنبه، 20 تیر، 1384 از این همه تلخی خسته شدم .... کم کم داره نوبت تو میشه .... اگه نوبت بخوای .... **************************** باز کن پنجره را ..... من تورا خواهم برد به لب رود خروشان حیات .... آب این رود به سر چشمه نمی گردد باز .... بهتر این است که غفلت نکنیم از آغاز ....
-
یکشنبه، 19 تیر، 1384
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 08:34
یکشنبه، 19 تیر، 1384 ما دو تن مغرور ... هر دو از هم دور ... وای در من تاب دوری نیست ... ای خیالت خاطر من را نوازشگر ... بیش از این در من صبوری نیست ... بی تو من تنهای تنهایم .... من به دیدار تو می آیم من به دیدار تو می آیم من به دیدار تو می آیم
-
چهارشنبه، 15 تیر، 1384
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 08:32
چهارشنبه، 15 تیر، 1384 دیشب شازده کوچولو یه شال برام آورد بافته شده از همه خوبیهای دنیا آینه ذهنم رو که باهاش پاک کردم .... دیدمت .... قشنگ تر از همیشه .... صاف از زلال چشمات .... آروم تر از خواب پروانه ها .... جلوی من وایسادی و خندیدی .... هنوز باهات یه آینه فاصله دارم .... ولی بهت میرسم ..... قول میدم ......
-
جمعه، 10 تیر، 1384
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 08:31
جمعه، 10 تیر، 1384 کاش عشقم را نمی کشتند .... لعنت به سایه های سیاه توهم .... لعنت به تََََوَهم تو .... لعنت به حماقت من ... لعنت به زندگی نفرین شده خاکی ...... انتهای این خط را باید برید .... تا دیگر تبعیدیهای دیار راستی به رسم نامردی انتهای عشقهای آسمانی را به نقطه های فریب و هوس ختم نکنند ... انتهای این خط را باید...
-
پنجشنبه، 9 تیر، 1384
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 08:28
پنجشنبه، 9 تیر، 1384 یه روزایی دلم میخواد کل زندگی رو بالا بیارم از تو گلوم بریزم بیرون و طعم تلخش رو خوب مزه مزه کنم .... شاید اون وقت دیگه دلم نخواد به تکرار اشتباهات مکرر فکر کنم .... ***************************** پس خدایا کی؟ خدایا کی ؟ خدایا باز نام تورا بردم .... به من لعنت به من لعنت .
-
چهارشنبه، 25 خرداد، 1384
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 08:27
چهارشنبه، 25 خرداد، 1384 اون روزی که طوفان هوس لباس شرم رو دزدید یادته ؟ مطمئنم اون روز بید پیر از باد نبود که به خودش می لرزید ....
-
دوشنبه، 23 خرداد، 1384
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 08:27
دوشنبه، 23 خرداد، 1384 دیشب صدای هق هق گریه هات تمام اتاق رو پر کرده بود ... با اینکه دردناک بود و پر از بوی تنهایی اما ترجیح دادم فقط بشینم و نگات کنم .... نفرتت رو از چشمهات ریختی بیرون و از شفافترین دریچه دنیا نگام کری.... خندیدم و گرمترین بوسه رو روی گونه خیست نشوندم .... **************************** میدونی نوشی ،...
-
یکشنبه، 22 خرداد، 1384
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 08:25
یکشنبه، 22 خرداد، 1384 پنج شنبه ... ۲۹/ اردیبهشت / ۱۳۸۴ -------------------------------------- تمام گوشه و کنار خاطراتم رو گشتم ... لحظه لحظه رو مرور کردم ... میدونی چی فهمیدم ؟ اروئیکا خیلی وقته ترکم کرده .... فکر کنم از همون موقعی که برای دوست داشتن آدمها چرتکه انداختم ... همون موقعی که مجبورش کردم زمینی بشه .... و...